پیرانه
/pirāne/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. مربوط به پیران.
۲. آنچه درخور پیران است.
۳. (قید) به روشی که از پیران انتظار میرود: ◻︎ جهان بر جوانان جنگآزمای / رها کن فروکش تو پیرانه پای (نظامی۵: ۸۲۵).
۴. پیر.
۲. آنچه درخور پیران است.
۳. (قید) به روشی که از پیران انتظار میرود: ◻︎ جهان بر جوانان جنگآزمای / رها کن فروکش تو پیرانه پای (نظامی۵: ۸۲۵).
۴. پیر.