26 فرهنگ

پندش

/pondaš/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

پنبۀ زده‌شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند؛ گلولۀ پنبۀ حلاجی‌کرده؛ غنده؛ پنجک.