26 فرهنگ

پشنجیدن

/pašanjidan, pešenjidan/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

پشنگ زدن؛ پشنگ کردن؛ پاشیدن آب یا مایع دیگر به کسی یا چیزی: ◻︎ به خنجر همه تنْش انجیده‌اند / بر آن خاک خونش پشنجیده‌اند (لبیبی: شاعران بی‌دیوان: ۴۸۰).