پشت
/pošt/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. بیرون چیزی و بالای چیزی.
۲. عقب؛ دنبال.
۳. یک روی کاغذ یا سند که نوشته نشده باشد.
۴. قسمت عقب تن انسان از شانه تا کمر.
۵. بالای دوش حیوان از نزدیکی گردن تا دُم.
۶. یار؛ یاور؛ پناه.
〈 پشت پا: [مقابلِ کف پا]
۱. عقب پا؛ پس پا.
۲. روی پا.
۳. (ورزش) در کشتی، فنی که برای زمین زدن حریف به کار میرود و پا را پشت پای او میگذارند و او را به عقب میرانند.
〈 پشت پا زدن: [مجاز] ترک کردن؛ اعراض کردن؛ رو گرداندن؛ رد کردن و ترک گفتن چیزی: ◻︎ غایت آرزو چو دست نداد / پشت پایی زدم بیاسودم (ابنیمین: ۴۷۶).
〈 پشت پرده:
۱. پس پرده.
۲. [مجاز] آنچه پنهانی و دور از چشم دیگران صورت میگیرد.
〈 پشت دادن: (مصدر لازم) = 〈 پشت کردن
〈 پشتدوتا: [قدیمی] پشتخمیده.
〈 پشت سر:
۱. عقب سر؛ پس سر.
۲. پشت گردن.
۳. در پی.
〈 پشت سرهم: یکی پس از دیگری؛ پیدرپی؛ پیاپی.
〈 پشت کردن: (مصدر لازم)
۱. تکیه دادن به چیزی.
۲. برگشتن؛ رو گردانیدن.
۳. پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن.
〈 پشت نمودن: (مصدر لازم) = 〈 پشت کردن
〈 پشتوپناه: [مجاز]
۱. پشتیبان؛ حامی.
۲. مددکار؛ یارویاور.
۳. نگهبان.
〈 پشتورو: ‹پشتوروی›
۱. آستر و رویه.
۲. (قید) وارونه؛ واژگونه.
۲. عقب؛ دنبال.
۳. یک روی کاغذ یا سند که نوشته نشده باشد.
۴. قسمت عقب تن انسان از شانه تا کمر.
۵. بالای دوش حیوان از نزدیکی گردن تا دُم.
۶. یار؛ یاور؛ پناه.
〈 پشت پا: [مقابلِ کف پا]
۱. عقب پا؛ پس پا.
۲. روی پا.
۳. (ورزش) در کشتی، فنی که برای زمین زدن حریف به کار میرود و پا را پشت پای او میگذارند و او را به عقب میرانند.
〈 پشت پا زدن: [مجاز] ترک کردن؛ اعراض کردن؛ رو گرداندن؛ رد کردن و ترک گفتن چیزی: ◻︎ غایت آرزو چو دست نداد / پشت پایی زدم بیاسودم (ابنیمین: ۴۷۶).
〈 پشت پرده:
۱. پس پرده.
۲. [مجاز] آنچه پنهانی و دور از چشم دیگران صورت میگیرد.
〈 پشت دادن: (مصدر لازم) = 〈 پشت کردن
〈 پشتدوتا: [قدیمی] پشتخمیده.
〈 پشت سر:
۱. عقب سر؛ پس سر.
۲. پشت گردن.
۳. در پی.
〈 پشت سرهم: یکی پس از دیگری؛ پیدرپی؛ پیاپی.
〈 پشت کردن: (مصدر لازم)
۱. تکیه دادن به چیزی.
۲. برگشتن؛ رو گردانیدن.
۳. پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن.
〈 پشت نمودن: (مصدر لازم) = 〈 پشت کردن
〈 پشتوپناه: [مجاز]
۱. پشتیبان؛ حامی.
۲. مددکار؛ یارویاور.
۳. نگهبان.
〈 پشتورو: ‹پشتوروی›
۱. آستر و رویه.
۲. (قید) وارونه؛ واژگونه.