پریشان حالی/parišānhāli/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بدحالی: ◻︎ دوست آن دانم که گیرد دست دوست / در پریشانحالی و درماندگی (سعدی: ۷۱).۲. بدبختی.۳. تنگدستی.