26 فرهنگ

پریشان حالی

/parišānhāli/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. بدحالی: ◻︎ دوست آن دانم که گیرد دست دوست / در پریشان‌حالی و درماندگی (سعدی: ۷۱).
۲. بدبختی.
۳. تنگدستی.