پروار
/parvār/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. چاق؛ فربه: ◻︎ اسب لاغرمیان به کار آید / روز میدان، نه گاو پرواری (سعدی: ۶۰).
۲. حیوانی که آن را در جای خوب ببندند و خوراک خوب بدهند تا فربه شود.
۲. حیوانی که آن را در جای خوب ببندند و خوراک خوب بدهند تا فربه شود.