26 فرهنگ

پرندوش

/paranduš/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. شب گذشته.
۲. پریشب: ◻︎ صبحدم بود که می‌شد به وثاق / چون پرندوش نه بیهُش نه بهوش (انوری: ۸۶۴)، ◻︎ گویدت همی گرچه دراز است تو را عمر / بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش (ناصرخسرو: ۴۱۳).