پر
/par/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (زیستشناسی) هریک از ساقههای توخالی با کرکهای نازکی روی آن که پوشش تن پرندگان و وسیلۀ پرواز آنها میباشد.
۲. (زیستشناسی) [مجاز] بال جانوران پرنده.
٣. [عامیانه، مجاز] واحد اندازهگیری هر چیز کم: دو پر چای، یک پر کاه.
٤. [قدیمی] کنار؛ کناره: پر بیابان، پر دامن.
٥. [قدیمی] برگ.
۶. (بن مضارعِ پریدن) = پریدن
٧. پرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیزپر.
〈 پر افشاندن: (مصدر لازم)
۱. بالوپر زدن مرغ.
۲. [مجاز] ترک کردن کاری بهسبب عجز از آن؛ تسلیم شدن.
〈 پر افکندن: (مصدر لازم)
۱. = 〈 پر ریختن.
۲. [مجاز] اظهار خوف، عجز، و زبونی کردن.
〈 پر دادن: (مصدر متعدی) [مجاز]
۱. کسی را آزادی دادن.
۲. دور کردن؛ گریزاندن.
〈 پر ریختن: (مصدر لازم)
۱. ریخته شدن پر پرندگان.
۲. [مجاز] تو لک رفتن.
۳. [مجاز] عاجز شدن؛ زبون گشتن: ◻︎ آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّهٴ لاغری چه خیزد؟ (امثالوحکم: ۴۷).
۴. [مجاز] مقهور شدن.
۵. [مجاز] مجرد شدن.
〈 پر زدن: (مصدر لازم)
۱. بالوپر بر هم زدن پرنده.
۲. پرواز کردن؛ پریدن.
〈 پر کشیدن: (مصدر لازم)
۱. پَر باز کردن.
۲. پرواز کردن.
〈 پر گستردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. پر گشودن؛ پر باز کردن.
۲. [مجاز] فروتنی کردن.
〈 پروبال:
۱. بالوپر پرنده.
۲. [مجاز] توانایی؛ نیرو.
〈 پروبال زدن: (مصدر لازم)
۱. بال زدن پرنده.
۲. تمایل زیاد برای انجام کاری.
۲. (زیستشناسی) [مجاز] بال جانوران پرنده.
٣. [عامیانه، مجاز] واحد اندازهگیری هر چیز کم: دو پر چای، یک پر کاه.
٤. [قدیمی] کنار؛ کناره: پر بیابان، پر دامن.
٥. [قدیمی] برگ.
۶. (بن مضارعِ پریدن) = پریدن
٧. پرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیزپر.
〈 پر افشاندن: (مصدر لازم)
۱. بالوپر زدن مرغ.
۲. [مجاز] ترک کردن کاری بهسبب عجز از آن؛ تسلیم شدن.
〈 پر افکندن: (مصدر لازم)
۱. = 〈 پر ریختن.
۲. [مجاز] اظهار خوف، عجز، و زبونی کردن.
〈 پر دادن: (مصدر متعدی) [مجاز]
۱. کسی را آزادی دادن.
۲. دور کردن؛ گریزاندن.
〈 پر ریختن: (مصدر لازم)
۱. ریخته شدن پر پرندگان.
۲. [مجاز] تو لک رفتن.
۳. [مجاز] عاجز شدن؛ زبون گشتن: ◻︎ آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّهٴ لاغری چه خیزد؟ (امثالوحکم: ۴۷).
۴. [مجاز] مقهور شدن.
۵. [مجاز] مجرد شدن.
〈 پر زدن: (مصدر لازم)
۱. بالوپر بر هم زدن پرنده.
۲. پرواز کردن؛ پریدن.
〈 پر کشیدن: (مصدر لازم)
۱. پَر باز کردن.
۲. پرواز کردن.
〈 پر گستردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. پر گشودن؛ پر باز کردن.
۲. [مجاز] فروتنی کردن.
〈 پروبال:
۱. بالوپر پرنده.
۲. [مجاز] توانایی؛ نیرو.
〈 پروبال زدن: (مصدر لازم)
۱. بال زدن پرنده.
۲. تمایل زیاد برای انجام کاری.