26 فرهنگ

ترجمه مقاله

پایمرد

/pāymard/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. یاری‌دهنده؛ کمک‌کننده؛ مددکار؛ دستیار؛ دستگیر: ◻︎ در کار عشق دیده مرا پایمرد بود / هر دردسر که دیدم از این پایمرد خاست (خاقانی: ۷۴۷).
۲. شفیع؛ میانجی.