26 فرهنگ

پارنج

/pāranj/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. = حق‌القدم: ◻︎ لاجرم عاقبت به پارنجش / هم سلامت دهند و هم گنجش (نظامی۴: ۵۷۵).
۲. پولی که به مطرب و نوازنده بدهند تا در جشن یا مجلس عروسی حاضر شود.