وروغ/voruq/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتیرگی؛ کدورت: ◻︎ بیا ساقی آن آب آتشفروغ / که از دل برد زنگ و از جان وروغ (فخرالدیناسعد: مجمعالفرس: وروغ).