26 فرهنگ

هموار

/hamvār/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. صاف؛ مسطح.
۲. [مجاز] موافق؛ مناسب.
۳. [قدیمی] برابر؛ یکسان.
⟨ هموار رفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] نرم و آهسته رفتن.
⟨ هموار کردن: (مصدر متعدی)
۱. مسطح کردن.
۲. [قدیمی] تحمل کردن: ◻︎ این درد نه دردی‌ست که بیرون رود از دل / این داغ نه داغی‌ست که هموار توان کرد (صائب: لغت‌نامه: هموار کردن).