هر
/her[r]/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
راندن و خواندن گوسفندان.
〈 هر را از بر ندانستن: [عامیانه، مجاز]
۱. نیکویی را از بدی تمیز ندادن.
۲. چیزی ندانستن؛ چیزی نفهمیدن.
〈 هر را از بر ندانستن: [عامیانه، مجاز]
۱. نیکویی را از بدی تمیز ندادن.
۲. چیزی ندانستن؛ چیزی نفهمیدن.