26 فرهنگ

ترجمه مقاله

نگین

/negin/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. آنچه بر روی انگشتری نصب کنند: ◻︎ نگین تویی و چو انگشتری‌ست ملک جهان / بها و قیمت انگشتری بود ز نگین (امیرمعزی: ۵۵۷).
۲. [قدیمی] سنگ قیمتی و گوهر که بر روی چیزی نصب کنند.