26 فرهنگ

نوان

/navān/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. نالان: ◻︎ همه پیش نوشین‌روان آمدند / ز کار گذشته نوان آمدند (فردوسی: ۷/۱۱۵).
۲. در حال حرکت.
۳. خرامان.
۴. (صفت) خمیده.
۵. (صفت) ضعیف.
۶. فریادزنان.
۷. (قید) تعظیم‌کنان؛ کرنش‌کنان.