نهنبن

/ne(o)hamban/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. سرپوش دیگ، کوزه، تنور، و مانندِ آن: ◻︎ بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق / از می چه فایده که به زیر نهنبن است (کسائی: لغت فرس: نهبنن)، ◻︎ دوستی این جهان نهنبن دل‌هاست / از دل خود بفکن این سیاه نهنبن (ناصرخسرو: ۱۶۹).
۲. سر کوزه.
۳. سر دیگ.
۴. سر تنور.