26 فرهنگ

نرگس

/narges/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. (زیست‌شناسی) گلی سفید، کوچک، و خوش‌بو با کاسه‌ای در وسط، برگ‌های سبز و دراز که پیاز آن کاشته می‌شود؛ نرجس.
۲. [قدیمی، مجاز] چشم معشوق: ◻︎ شب از نرگسش قطره چندی چکید / سحر دیده بر کرد و عالم بدید (سعدی۱: ۹۴).
⟨ نرگس شهلا: (زیست‌شناسی) گل نرگس بزرگ و به رنگ سفید با کاسه‌ای زرد در میان آن.