میزر/mizar/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شال دستاری که بر سر میبندند؛ دستار؛ عمامه: ◻︎ که فردا شود بر کهنمیزران / به دستار پنجه گزم سرگران (سعدی۱: ۱۱۹).۲. ازار و پارچهای که به کمر میبستند؛ لنگ.