26 فرهنگ

منبل

/mombal/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. تنبل؛ بیکار.
۲. نوعی داروی گیاهی که بر زخم و جراحت می‌گذارند: ◻︎ گفت پالانش فرو نِه پیش‌پیش / داروی منبل بنه بر پشت ریش (مولوی: ۲۰۳).