منبل
/mombal/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. تنبل؛ بیکار.
۲. نوعی داروی گیاهی که بر زخم و جراحت میگذارند: ◻︎ گفت پالانش فرو نِه پیشپیش / داروی منبل بنه بر پشت ریش (مولوی: ۲۰۳).
۲. نوعی داروی گیاهی که بر زخم و جراحت میگذارند: ◻︎ گفت پالانش فرو نِه پیشپیش / داروی منبل بنه بر پشت ریش (مولوی: ۲۰۳).