مسلوخ
/maslux/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (ادبی) در عروض، ویژگی زحافی که در آن فاعلاتن به فاع تغییر یابد؛ سلخ.
۲. (اسم) [قدیمی] حیوانی که پوستش را کنده باشند.
۳. [قدیمی] پوستکنده.
۲. (اسم) [قدیمی] حیوانی که پوستش را کنده باشند.
۳. [قدیمی] پوستکنده.