26 فرهنگ

متوقف

/mote(a)vaqqef/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. ایستاده؛ در یک‌جا‌مانده.
۲. کسی که بر چیزی درنگ کند؛ درنگ‌کننده.
۳. حیران؛ عاجز؛ درمانده.