26 فرهنگ

ماری

/māri/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

مانند مار کشنده بودن: ◻︎ اگر «ماری» و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی: ۵۶).
⟨ ماری کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] هلاک کردن؛ کشتن: ◻︎ اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی: ۵۶).