26 فرهنگ

مارافسا

/mār[']afsā/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. = مارگیر: ◻︎ گر حسودت بسی‌ست عاجز نیست / اژدها از جواب مارافسای (انوری: ۴۵۰)، ◻︎ ور برآرد به‌ مثل مار به‌افسون ز زمین / اژدهای فلکی را چه غم از مارافسای (انوری: ۴۴۵).
۲. (اسم) (نجوم) صورت فلکی در جنوب جاثی، به شکل مردی با ماری در دست؛ حوا.