26 فرهنگ

ترجمه مقاله

لمح

/lamh/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. دزدیده و با‌شتاب به‌سوی چیزی نظر کردن.
۲. درخشیدن برق یا ستاره.