لام
/lām/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. زیور؛ زینت.
۲. کمربند.
۳. لافوگزاف: ◻︎ آخر بدهی به ننگ و رسوایی / بیشک یک روز لاف و لامش را (ناصرخسرو: ۴۹۳).
۲. کمربند.
۳. لافوگزاف: ◻︎ آخر بدهی به ننگ و رسوایی / بیشک یک روز لاف و لامش را (ناصرخسرو: ۴۹۳).