26 فرهنگ

قار

/qār/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. ‹قیر› مادۀ غلیظ و سیاه‌رنگی که از نفت گرفته می‌شود زفت.
۲. (صفت) [مجاز] سیاه: ◻︎ در غم آزت چو قیر سر شده چون شیر / وآن دل چون تازه شیر نوشده چون قار (ناصرخسرو۱: ۲۵۱).