26 فرهنگ

ترجمه مقاله

فروزینه

/foruzine/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

چیزی که با آن آتش روشن کنند، مانندِ خاروخاشاک و هیزم نازک؛ آتش‌گیره؛ آتشزنه: ◻︎ شرری را که جست ز آهن و سنگ / بی فروزینه مشکل است درنگ (جامی۱: ۱۵۶).