26 فرهنگ

ترجمه مقاله

فروریختن

/forurixtan/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. جدا شدن و به ‌پایین ریختن.
۲. جاری شدن.
۳. [مجاز] نابود شدن؛ از بین رفتن.
۴. (مصدر متعدی) چیزی را به پایین ریختن.
۵. (مصدر متعدی) [مجاز] خراب کردن.
۶. (مصدر متعدی) [قدیمی] انداختن.