فرخمیدن
/farx[a]midan/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. حلاجی کردن؛ پنبه زدن؛ پنبهدانه را از پنبه جدا کردن.
۲. اهتمام و دقت کردن در کار: ◻︎ افسوس نیاید تو را از این کار / بر خویشتن این رازها مَفَرْخم (ناصرخسرو: ۲۷۷).
۲. اهتمام و دقت کردن در کار: ◻︎ افسوس نیاید تو را از این کار / بر خویشتن این رازها مَفَرْخم (ناصرخسرو: ۲۷۷).