26 فرهنگ

فرتوت

/fartut/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

پیر سالخورده و ازکارافتاده؛ بسیارپیر: ◻︎ پیر فرتوت گشته بودم سخت / دولت او مرا بکرد جوان (رودکی: ۵۰۹).