26 فرهنگ

فراق زده

/fe(a)rāqzade/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

فراق‌دیده؛ فراق‌کشیده؛ مهجور؛ هجران‌کشیده؛ مبتلا به ‌درد فراق.