غوشت/qušt/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبرهنه؛ لخت مادرزاد: ◻︎ شد به گرمابه درون یک روز غوشت / بود فربی و کلان و خوبگوشت (رودکی: ۵۳۳).