26 فرهنگ

غو

/qa(e)v/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

بانگ و آواز بلند؛ فریاد؛ خروش؛ غریو: ◻︎ غو دیده‌بان باید از دیدگاه / کانوشه سر تاج گشتاسپ‌شاه (فردوسی: ۵/۲۷۴)، ◻︎ برآمد ده و افکن و گیر و رو / غریویدن کوس پیکار و غو (اسدی: ۹۴).