غمخوارگی/qamxāregi/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهغمخواری؛ غمگساری؛ دلسوزی و مهربانی: ◻︎ به غمخوارگی چون سرانگشت من / نخارد کس اندر جهان پشت من (سعدی۱: ۷۹).