26 فرهنگ

غاص

/qās[s]/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. کسی که لقمه در گلویش گیر کند و نتواند نفس بکشد.
۲. پر؛ انبوه.
۳. مکانِ پر از مردم.
۴. مرد مفلس.