غاب
/qāb/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. بیهوده و یاوه: ◻︎ تا کی بری عذاب و کنی ریش را خضاب / تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب.(رودکی: ۵۲۰)، ◻︎ زآن همه وعدۀ نیکو ز چه خرسند شدی / ای خردمند بدین نعمت پوسیدۀ غاب (ناصرخسرو: ۱۸۸).
۲. خراب و ضایع.
۲. خراب و ضایع.