طاق
/tāq/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. [مقابلِ جفت] فرد.
۲. یکتا؛ بیمانند: ◻︎ صاحبهنری به مردمی طاق / شایستهترینِ جمله آفاق (نظامی۳: ۳۸۴).
۳. [قدیمی] تک؛ تنها.
۲. یکتا؛ بیمانند: ◻︎ صاحبهنری به مردمی طاق / شایستهترینِ جمله آفاق (نظامی۳: ۳۸۴).
۳. [قدیمی] تک؛ تنها.