صمیم
/samim/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
[قدیمی]
۱. خالص؛ محض؛ اصل.
۲. (اسم) اوج و شدت هر چیز، بهویژه گرما یا سرما.
⟨ صمیم زمستان: [قدیمی] سرمای سخت وسط زمستان.
⟨ از صمیم قلب: [مجاز] از ته دل؛ از روی میل، شوق، و صدق.
۱. خالص؛ محض؛ اصل.
۲. (اسم) اوج و شدت هر چیز، بهویژه گرما یا سرما.
⟨ صمیم زمستان: [قدیمی] سرمای سخت وسط زمستان.
⟨ از صمیم قلب: [مجاز] از ته دل؛ از روی میل، شوق، و صدق.