26 فرهنگ

صم بکم

/sommonbokm/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

[عربی: صمٌ بکمٌ]
۱. کر و لال: ◻︎ زبان‌بریده به کنجی‌نشسته صمٌ ‌بکم / به از کسی که زبانش نباشد اندر حکم (سعدی: ۵۳).
۲. [مجاز] خاموش؛ ساکت.
۳. (قید) با حالت خاموشی و سکوت؛ خاموش.