شیر
/šir/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. پستاندار گوشتخوار و درنده، از خانوادۀ گربهسانان، و به رنگ زرد که نر آن در اطراف گردن یال دارد.
۲. (صفت) [مجاز] شجاع؛ دلیر.
۳. آن روی سکه که دارای تصویر شیر بوده.
۴. (نجوم) برج اسد.
〈 شیر بالش: [قدیمی] صورت شیر که بر روی بالش یا متکا نقش کرده باشند: ◻︎ لاف نسبت زند حسود ولیک / شیر بالش نشد چو شیر عرین (انوری: ۳۹۴).
〈 شیر برفی: [قدیمی، مجاز] شخصی که صورت ظاهرش باهیبت و باقدرت اما باطناً بیعرضه و بیلیاقت و بیکاره باشد.
〈 شیر چرخ: (نجوم) [قدیمی] برج اسد یا آفتاب؛ شیر آسمان؛ شیر سپهر؛ شیر فلک؛ شیر گردون؛ شیر مرغزار فلک.
〈 شیر خدا: [مجاز] از القاب امیرالمؤمنین علی؛ اسدالله.
〈 شیر درفش: [قدیمی] تصویر شیری که بر روی پرچم نقش کرده باشند؛ شیر علم.
〈 شیر ژیان: شیر خشمگین؛ شیر درنده.
〈 شیر سپهر: (نجوم) [قدیمی] = 〈 شیر چرخ
〈 شیر شادروان: [قدیمی] تصویر صورت شیر که روی پرده نقش کرده باشند.
〈 شیر شرزه: [قدیمی] شیر خشمگین؛ شیر درنده.
〈 شیر علم: [قدیمی] تصویر شیر که بر روی پرچم نقش کرده باشند؛ شیر درفش.
〈 شیر فلک: (نجوم) [قدیمی] = 〈 شیر چرخ
〈 شیر کردن: (مصدر متعدی) ‹شیرک کردن› [عامیانه، مجاز] کسی را دل و جرئت دادن و او را به کاری برانگیختن.
〈 شیر گردون: (نجوم) [قدیمی] = 〈 شیر چرخ
〈 شیروخورشید: [منسوخ] نشان رسمی سابق دولت ایران که عبارت بود از صورت شیر ایستاده با شمشیر در دست راست و خورشید که در پشت آن میدرخشید.
〈 شیروخورشید سرخ: [منسوخ] نام پیشین هلال احمر در ایران.
۲. (صفت) [مجاز] شجاع؛ دلیر.
۳. آن روی سکه که دارای تصویر شیر بوده.
۴. (نجوم) برج اسد.
〈 شیر بالش: [قدیمی] صورت شیر که بر روی بالش یا متکا نقش کرده باشند: ◻︎ لاف نسبت زند حسود ولیک / شیر بالش نشد چو شیر عرین (انوری: ۳۹۴).
〈 شیر برفی: [قدیمی، مجاز] شخصی که صورت ظاهرش باهیبت و باقدرت اما باطناً بیعرضه و بیلیاقت و بیکاره باشد.
〈 شیر چرخ: (نجوم) [قدیمی] برج اسد یا آفتاب؛ شیر آسمان؛ شیر سپهر؛ شیر فلک؛ شیر گردون؛ شیر مرغزار فلک.
〈 شیر خدا: [مجاز] از القاب امیرالمؤمنین علی؛ اسدالله.
〈 شیر درفش: [قدیمی] تصویر شیری که بر روی پرچم نقش کرده باشند؛ شیر علم.
〈 شیر ژیان: شیر خشمگین؛ شیر درنده.
〈 شیر سپهر: (نجوم) [قدیمی] = 〈 شیر چرخ
〈 شیر شادروان: [قدیمی] تصویر صورت شیر که روی پرده نقش کرده باشند.
〈 شیر شرزه: [قدیمی] شیر خشمگین؛ شیر درنده.
〈 شیر علم: [قدیمی] تصویر شیر که بر روی پرچم نقش کرده باشند؛ شیر درفش.
〈 شیر فلک: (نجوم) [قدیمی] = 〈 شیر چرخ
〈 شیر کردن: (مصدر متعدی) ‹شیرک کردن› [عامیانه، مجاز] کسی را دل و جرئت دادن و او را به کاری برانگیختن.
〈 شیر گردون: (نجوم) [قدیمی] = 〈 شیر چرخ
〈 شیروخورشید: [منسوخ] نشان رسمی سابق دولت ایران که عبارت بود از صورت شیر ایستاده با شمشیر در دست راست و خورشید که در پشت آن میدرخشید.
〈 شیروخورشید سرخ: [منسوخ] نام پیشین هلال احمر در ایران.