شیب
/šib/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. شیفته؛ آشفته؛ سرگشته
۲. (اسم مصدر) شکنجه.
〈 شیب و تیب: پریشانی و آشفتگی: ◻︎ شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب / فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب (رودکی: ۴۹۳).
۲. (اسم مصدر) شکنجه.
〈 شیب و تیب: پریشانی و آشفتگی: ◻︎ شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب / فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب (رودکی: ۴۹۳).