شکنجه
/šekanje/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
آزار دادن کسی برای تنبیه، گرفتن اقرار، یا واداشتن به انجام کاری.
〈 شکنجه کردن: (مصدرمتعدی)
۱. شکنجه دادن؛ رنجوآزار دادن.
۲. آزار کردن متهم با آلات و ادوات شکنجه تا از او اقرار بگیرند.
〈 شکنجه کردن: (مصدرمتعدی)
۱. شکنجه دادن؛ رنجوآزار دادن.
۲. آزار کردن متهم با آلات و ادوات شکنجه تا از او اقرار بگیرند.