شمن
/šaman/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. مرتاض در میان بوداییان؛ راهب بودایی.
۲. [قدیمی] بتپرست: ◻︎ بتپرستی گرفتهایم همه / این جهان چون بت است و ما شمنیم (رودکی: ۵۲۶)، ◻︎ به عاشقی چو من ایزد نیافرید شمن / به دلبری چو تو گیتی نپرورید صنم (امیرمعزی: ۴۱۱).
۲. [قدیمی] بتپرست: ◻︎ بتپرستی گرفتهایم همه / این جهان چون بت است و ما شمنیم (رودکی: ۵۲۶)، ◻︎ به عاشقی چو من ایزد نیافرید شمن / به دلبری چو تو گیتی نپرورید صنم (امیرمعزی: ۴۱۱).