سیغ/siq/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنغز؛ نیکو؛ خوب؛ زیبا: ◻︎ برفکن برقع از آن رخسار سیغ / تا برآید آفتاب از زیر میغ (عنصری: ۳۷۰).