سپری
/separi/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
به سررسیده؛ پایانیافته؛ به آخررسیده؛ تمامشده؛ پایانپذیر.
〈 سپری شدن: (مصدر لازم) پایان یافتن؛ به آخر رسیدن؛ سر رسیدن: ◻︎ هرچ آن سپری شود سرانجام / خواهی قدمی و خواه صدگام (نظامی۳: ۵۰۲).
〈 سپری کردن: (مصدر متعدی) سپری گردانیدن؛ تمام کردن؛ پایان دادن؛ به پایان رسانیدن.
〈 سپری گردیدن: (مصدر لازم) = 〈 سپری شدن
〈 سپری گشتن: (مصدر لازم) = 〈 سپری شدن
〈 سپری شدن: (مصدر لازم) پایان یافتن؛ به آخر رسیدن؛ سر رسیدن: ◻︎ هرچ آن سپری شود سرانجام / خواهی قدمی و خواه صدگام (نظامی۳: ۵۰۲).
〈 سپری کردن: (مصدر متعدی) سپری گردانیدن؛ تمام کردن؛ پایان دادن؛ به پایان رسانیدن.
〈 سپری گردیدن: (مصدر لازم) = 〈 سپری شدن
〈 سپری گشتن: (مصدر لازم) = 〈 سپری شدن