26 فرهنگ

ترجمه مقاله

سوفار

/sufār/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. بن چوبۀ تیر که در چلۀ کمان گذاشته می‌شود: ◻︎ تا به‌ سوفار در زمین شد غرق / پیش تیری چنان چه درع و چه درق (نظامی۴: ۵۷۲) نظر کن چو سوفار داری به شست / نه آنگه که پرتاب کردی ز دست (سعدی۱: ۴۶).
۲. سوراخ به‌ویژه سوراخ سوزن