سندروس
/sand[a]rus/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
١. (زیستشناسی)صمغی زردرنگ و تلخ شبیه کهربا که از پوست درختی پیوسته سبز از تیرۀ مخروطیان بهدست میآید و در طب و نقاشی به کار میرود؛ سندر.
۲. [مجاز] زردرنگ: ◻︎ کمان را به زه کرد پس اشکبوس / تنی لرز لرزان رخی سندروس (فردوسی: ۳/۱۸۴).
۲. [مجاز] زردرنگ: ◻︎ کمان را به زه کرد پس اشکبوس / تنی لرز لرزان رخی سندروس (فردوسی: ۳/۱۸۴).