26 فرهنگ

سنباندن

/sombāndan/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

سنبیدن؛ سفتن؛ سوراخ کردن: ◻︎ وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی / به سنباده حروفش را بسنباند در احداقش (منوچهری: ۵۸).