26 فرهنگ

ترجمه مقاله

سنار

/sa(e)nār/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

جایی در دریا که گودی آن کم باشد و کشتی در آنجا به گل نشیند و نتواند حرکت کند؛ بندر: ◻︎ دمان همچنان کشتی مارسار / که لرزان بوَد مانده اندر سنار (عنصری: ۳۵۵).