سروا
/sarvā/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. حدیث؛ سخن.
۲. افسانه: ◻︎ چند دهی وعدۀ دروغ همی چند / چند فروشی به من تو این سرو سروا (اورمزدی: شاعران بیدیوان: ۲۷۵).
۳. شعر.
۲. افسانه: ◻︎ چند دهی وعدۀ دروغ همی چند / چند فروشی به من تو این سرو سروا (اورمزدی: شاعران بیدیوان: ۲۷۵).
۳. شعر.